نه ماهگی
گل نازمنه ماهگیت مبارک خیلی شیطونشدی سرپا وایمیسی و به کمکمبل راه میری.و دل مامان بابا رومیبری...دیگه تقریبا همه ی اطرافیان رو می شناسی و غریبی نمی کنی. حلماجونم خونه رو بالاخره فروختیم..خونه ای که تو توش دنیا اومدی.خونه ای که اولین خونه ی مشترکمون بود.خیلی اونخونه رو دوست داشتم اتفاقای خوب و بد زیاد برام افتاده بود دوست خوبی هم اونجا پیدا کرده بودم .اون خونه شاهد همه ی خوشحال ها وناراحتیهام بود.ولی خب دیگه یه کم برای شیطونیهای توکوچیک شده بود .خونه های زیادی دیدیم که هرکدومیه ایراد داشتن بالاخره سر یه خونه به توافق رسیدیم و هرچند برای خریدش باید ماشین رو بفروشیم ولی خونه ی خوب و بز...
نویسنده :
مامان نفیسه
0:49